کد مطلب:125537 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:296

گنجینه ی اسرار
ای بقیع ای خاك تو كحل بصر

ای مقامت فوق ادراك بشر



خاك تو گنجینه ی اسرار حق

سینه ی تو مهبط انوار حق



اهل دل را دیده ی جان سوی تو

آرزومند طواف كوی تو



با پریشانیت از هر رهگذار

می بری تاب و توان، صبر و قرار



عاشقانت با تو از خود بی خبر

عارفانت پای تا سر چشم تر



راست گویم جنت ائمأواستی

روضه ی خلد برین این جاستی



دوست این جا دور اگر، پیش نظر

دشمن این جا، حلقه ی بیرون در



برج عصمت دختر پاك رسول

چرخ عصمت همسر حیدر بتول



دفنش این جا گر نباشد بی گمان

بستگی دارد دلش با این مكان



نیست جایی در جهان چون این مقام

هست این جا تربت چندین امام



چار حجت شافع یوم الحساب

چار حجت جملگی فصل الخطاب



چار حجت قایمین بالصلوة

چار حجت آمرین بالزكاة



حجتان حق همه خزان علم

اولیای حق همه پایان حلم



اولیایی جمله از ابرار حق

نور حق، برهان حق، اخیار حق



مظهر حق، مظهر لطف و صفا

فیض مطلق، مظهر خیر خدا



پیرو آنهاست حق را لاحق

غافل از آنهاست حكمش زاهق



یادشان مصباح جان و دل بود

نامشان مفتاح هر مشكل بود





[ صفحه 89]





خلقت عالم دلیل جودشان

بودن عالم طفیل بودشان



بشمرم نام كبار هر چهار

تا قرار آید به جان بی قرار



اولین حجت امام ممتحن

پیشوای دومین یعنی حسن



مصلح بر حق، ولی كردگار

آن كه حكمش شد مثل در روزگار



آن كه دوراندیشی او گر نبود

نامی از قرآن پیغمبر نبود



بعد او سجاد زین العابدین

سرور زهاد امام چارمین



آن كه از عمق نظر با چشم تر

كرد كشت كربلا را بارور



كربلا زان گریه های بی امان

شد بهار و بوستانی جاودان



بعد سجاد آن كه دین كردگار

شد ز عزم راسخ او استوار



حجت بر حق، امام المسلمین

هادی دین مبین، حبل المتین



باقر آن كشاف علم ایزدی

عالم اسرار و نور سرمدی



بعد باقر بی قرین فرزند او

بی قرین فرزند بی مانند او



شمسه ی ایوان حق بدر الدجی

هادی راه خدا، نور الهدی



آن كه مذهب مبتنی بر نام اوست

معترف بر علم او دشمن چو دوست



شیعیان را رهنمای راه دین

جعفر صادق، امام راستین



افضل و اكمل ز مردان جهان

مقتدای هوشمندان جهان



فضل او را معتقد اهل علوم

دانشش را معترف اهل نجوم



هم مداوا از فرامینش روان

هم در احكامش شفای جسم و جان



آگه از اسرار كار كاینات

كارپرداز جمیع ممكنات



هر سؤالی داشتند اهل نظر

پاسخش را داد آن فخر بشر



هان بقیع ای سوی تو روی نیاز

بر خود و بخت بلند خود بناز



آل احمد را در آغوش تو جاست

گر ز جنت خوانمت برتر رواست



شوق و شورانگیز دل ها نام توست

چامه ی «صاعد» ز فیض عام توست





[ صفحه 90]